به نام خدا
بدون شرح و مقدمه چینی !
دهه عاشورا خداوند توفیق داد به ژاپن رفتم .
سفر نامه مختصری هم نوشته ام که بخش هایی از آن را برای شما می آورم .
تحلیل های شما و نظرات خوب و سازنده شما می تواند این نوشته را پر بار تر کند.
......بالاخره ساعت پنج بعد از ظهر می رسد. من با یک سبد جایزه برای ایرانیان مقیم ژاپن ، با یک کیف و یک چمدان لباس و کتاب و یک هارد 600 گیگا بایتی با 140 هزار کتاب و مقاله و صوت و تصویر و... روانه فرودگاه مهر آباد و نماز جماعت در فرودگاه و ساعت 9 شب ، مطابق با دو و نیم بامداد به افق ژاپن ،حرکت .
یک مهماندار ژاپنی به نام ( سا. ج. کو ) در استخدام هواپیمائی جمهوری اسلامی بسیار پر تلاش دیده می شود .
توقف یک ساعت و نیم در فرودگاه بین المللی پکن درچین ، و احتیاط کردن این که به چینی ها تنه نخوریم که نشکنند!!
و بالاخره پس از 10 ساعت داخل هواپیما بودن ، ساعت یک بعد از ظهر به وقت توکیو و 7صبح به وقت ایران ، به فرودگاه توکیو وارد می شویم.
جناب سفیر و معاون فرهنگی سفارت ، تا راهرو خرطومی خروجی هواپیما به استقبال ما آمده اند .آخر دیپلمات ها می توانند از این کارها بکنند .
فرودگاهی زیبا، تمیز ، آرام ، و مدرن به نظر می رسد.
گذر نامه ما با بارکد سیزده رقمی ، وارد کامپیوتر می شود .
تمام مشخصات من که در سفارت ژاپن در ایران پر شده در مونیتور دیده می شود .
با یک کلید کی بورد، مشخصات در کامپیوتر فرودگاه ضبط ، یا اگر قبلا فرستاده شده،چک و "اوکی" و (save ) و یک نگاه مختصر به قیافه این جانب و یک لبخند تایید و احترام آمیز و یک مهر ورود . همین .
بچه های ما در ایران گفته بودند که ژاپن (end) الکترونیک است .این نمونه اولش بود.
وسایل این جانب هم بدون تفتیش یا زیر دستگاه رفتن ، در یک گاری دستی خدمات فرودگاهی قرار گرفته و روی تسمه های آلومینیومی آرام و افقی می ایستم تا بدون زحمت راه رفتن ، به آن سوی سالن و در خروج برسیم . البته با توصیه جناب سفیر ، سمت چپ این نوار می ایستیم ، تا کسانی که عجله دارند و هم با نوار و هم با سرعت قدم هایشان حرکت می کنند ، از کارشان نمانند.
ناگفته نماند ژاپن هم مثل انگلستان و پاکستان از سمت چپ رانندگی می کنند.
نمونه دوم هم پس از سوار شدن به ماشین، در آغاز بزرگ راهی که طی80 کیلومتر به توکیو می رسد، در باجه کسی را ندیدیم.
صدایی از یک بلند گوی کوچک شنیدیم و اهرم مانع عبور بالا رفت و ما وارد بزرگ راه شدیم .
از سفیر می پرسم چی شد؟ و ایشان می گویند:
چشم الکترونیک باجه ، دستگاه کوچک سیگنال دار مارا درون ماشین پشت شیشه جلو چک کرد.
اعتبار ما از طریق اینترانت از بانک مرکزی استعلام شد.
با تاء یید بانک ، دستگاه باجه ، حق عبور از بزرگ راه را از حساب ما برداشت کرد .
این رقم، از حساب ما کسر شد .
به ما اجازه ورود داده شد و اهرم بالا رفت . همه این ها در عرض چند ثانیه انجام شد.
عجب !1
برای آسایش چه کار ها کرده اند اما برای آرامش چه طور؟
تا ادامه گزارش سفر ، و نظرات خوب شما ،خدا نگه دار .
صادق راستی
بازدید دیروز: 9 کل بازدید :121186
قصه های واقعی
خاطرات محرم
در باره این وبلاگ
وبلاگ و وبلاگ نویسی
با محققان
آرزوها
کلمات طلائی
پاییز 1386
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385